آنها خونین بال به محضر مادر پهلو شکسته شان رسیده اند
و حال بازگشته اند تا از ما خاک نشینان دستی بگیرند
هر چند که در لشکرشان جای گنهکاران نیست اما دست پشیمانان را خواهند گرفت
آیا تو قصد سفر نداری؟
گزارش تصویری تشییع پیکر مطهر شهدای مدافع حرم گردان فاطمیون و تیپ زینبیون
۲۴تیر_بهشت معصومه قم
هوالله الخالق الباری المصور
برشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی
والله والله بنده هیچ نگرانی و سر سوزن دلواپسی به همسر و فرزندانم ندارم که بعد از من چه می کنند، زیرا اگر آنان در خط حق و ولایت باشند پس یقینا اهل من هستند و خداوند وعده داده که خودش خون بهای شهیدان است و حال کدام یک از مدعیان جرات دارد قیمتی بر این خون بها بگذارد که قرار است به اهل من برسد؟!
تصویر سمت چپ،پلاک سوخته شهید
هوا بس غبار آلود شده
امام بر مرکب نشسته اما به سختی
به تجربه می گویم اولین عارضه ی کم آبی خستگی است
مضاف برآنکه پیر مردی شصت و چند ساله زخم خورده داغدیده مضطرب خیام هم باشد
امام نگاهی بر پهنه ی دشت می کند و بی یار و یاور برای همیشه ی تاریخ ندای هل من ناصر سر می دهد که قطعا ندای هل من مبارزی به جبهه ی کفر است
دیگر رمقی به تن نمانده
هوا را دود پر کرده است ، یا چشم من اینگونه سیاه می بیند؟
و ناگهان سنگ جفا ، پیشانی ، خون ، پیراهن عربی،حرمله، سه شعبه، قلب ، عمود آهن ، گودال و الشمر جالس علی....
خواب هر شب خواهر ، تشنگی لحظه ی آخر برادر
کم کم خداحافظ ماه روضه ی عطش
خداحافظ رمضان
شنبه ی پس از انتخابات
اینجا تهران است
صدای ما را با کمی نفاق می شنوید
"نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران "
این شعار اگرچه توسط شاعری فهیم و آمریکایی تبار طراحی شده ، اما قطعا کسانی که آنرا کف خیابان سر میدادند از حماقتی ژرف و ناشناخته رنج میبرند .
اگر در کوچه ای مادری یا خواهری بر زمین بیوفتد ، کودکی آزرده شود ، یا مردی به خاک و خون کشیده شود کدام انسانی بی تفاوت گذر میکند ؟
بیایید مسلمانی آنه دیار و روایت پیامبر که " اگر ندای یا للمسلمین مظلومی را بشنوی و کمک نکنی ، مسلمان نیستی " را هم کنار بگذاریم
از کشته شدن سگ و خرس و گراز در جنگل ها کمپین حمایتی تشکیل می شود
اما نه غزه و نه لبنان گویی در نظر این عروسک های خوش سیمای فریب خورده از وحوش هم پایین تر است .
کمی از انسانیت فاصله بگیریم و وارد دنیای سیاست شویم
هر انسان عاقلی می داند و میتواند تحلیل کند
با دشمن هاری که به اسلحه مجهز شده
نباید در خاک خود بجنگد
او را هزار کیلومتر دورتر به نخود سیاه مشغول کن و در آرامش زندگی کن
البته از آن دوستان توقعی نمیکنیم
چرا که آنها این شعار را از ژرفای حماقتی ناشناخته سر میدادند .
اما کاش صدایم را برادران بسیجی ام در در صفوف در هم فشرده ی مقاومت بشنوند
"انّ الله یحب الذین یقاتلون فی .... "
گوشتان بدهکار این حرف ها نبوده و نیست ان شاالله
خدا با ید توانمند شما امنیت را به حرم زینبی برگرداند
عاشقانه دستبوسم
یاعلی
پ ن :
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم...
خیمه ی دارالحرب هنوز به پاست
آنجا را پس از آنکه سوخت ، عقیله ی قهرمان بنی هاشم شهر به شهر تا شام مرمت کرد و دوباره به پا کرد تا هم شور جنگ در آن صورت بگیرد و هم ابدان شهدا آنجا کنار هم آرام باشند
هنوز هم اباعبدالله خود را سراسیمه به شهدا میرساند تا لحظه ی آخر سر آنها را به بالین بگیرد ، گرد و غبار از چهره هاشان بگیرد و بشارت جرعه نوشی کوثر از دست مولانا امیرالمومنین بدهد .
هنوز پیکرها را به خیمه برمیگردانند تا کنار علی اکبر ،عون ، حبیب و حر به آرامش برساند و حضرت زینب برآن پیکرها عزا اقامه کند .
هنوز مادر سادات مادری میکند
باور نداری از گردان علقمه بپرس
آنگاه که در نخلستان های حاشیه ی بهمنشیر
راه را گم کردند
و هنوز جنگ بدر در جریان است و عده ی کم سپاهیان اسلام لشکر کثیر کفار را به خاک و خون می کشد
باور نداری از سربازان فاطمیون بپرس و کوچه پس کوچه های زینبیه
دلنوشته یی به رسم وصیت نامه...
خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش استوار مانده ایم. خدایا! های و هوی بهشت را میبینم،چه غوغایی! حسین(ع) به پیشواز یارانش آمده است، چه صحنه ای! فرشتگان ندا می دهند که هم رزمان ابراهیم،همراهان موسی،هم دستان عیسی، هم کیشان محمد، هم سنگران علی،هم فکران حسین علیه السلام و هم گامان خمینی و خامنه ای از سنگر کربلا آمده اند.
چه شکوهی!
چرا ما باید همیشه شاهد شهادت و عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده ایم؟
چرا فقط ما باید زیر تابوت آشنا را بگیریم و دیگران زیر تابوت ما را نگیرند، آخر صبر و تحمل تاکی؟
ماهم دوست داریم شهید بشویم و مشمول آیه ی کریمه " ولا تحسبن الذین قتلوا... " باشیم
ماهم دوست داریم سرمان در دامان سرورمان حسین بن علی (ع) قرار بگیرد و دوست داریم از دست حضرتش آب بنوشیم پس حال که این سعادت در خانه ی ما را کوبیده است سراسیمه به طرفش می شتابیم و خود را از جام شهادت سیراب می کنیم و جهان و این دنیا را با تمام مظاهر فریبنده اش ترک می کنیم و به حقیقت و ذات دنیا که همان آخرت است می رسیم.
#شهید_مدافع_احمد_مکیان
پسر خم می شود که هم قد پدر باشد
پدر اما حیا می کند پسرش را بوسه باران کند، بوسه ی بر شانه اش می نشاند و او را رهسپار میدان مبارزه می کند.
پدر حتی مادر را هم تسلی می دهد که مرد شده، پشت مرد مسافر گریه خوبیت ندارد
از او که بپرسی پسرت کجاست، قطعا با افتخار می گوید" جبهه" اما فقط خودش می داند بار سنگین این کلمه را ،دل آشوب همین یک واژه را
روزها می گذرد و پسر باز می گردد
این بار اما پدر خم می شود که پسر را ببوسد، تن سرد و رنجور پسر را
خم میشود و دیگر کمر راست نمیکند
هی دست می رود به کمرها یکی یکی
وقتی که می رسند خبرها یکی یکی
خم گشته قد پدرها دوتا دوتا
وقتی که می رسند پسرها یکی یکی