يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ
خداحافظ رمضان
هوا بس غبار آلود شده
امام بر مرکب نشسته اما به سختی
به تجربه می گویم اولین عارضه ی کم آبی خستگی است
مضاف برآنکه پیر مردی شصت و چند ساله زخم خورده داغدیده مضطرب خیام هم باشد
امام نگاهی بر پهنه ی دشت می کند و بی یار و یاور برای همیشه ی تاریخ ندای هل من ناصر سر می دهد که قطعا ندای هل من مبارزی به جبهه ی کفر است
دیگر رمقی به تن نمانده
هوا را دود پر کرده است ، یا چشم من اینگونه سیاه می بیند؟
و ناگهان سنگ جفا ، پیشانی ، خون ، پیراهن عربی،حرمله، سه شعبه، قلب ، عمود آهن ، گودال و الشمر جالس علی....
خواب هر شب خواهر ، تشنگی لحظه ی آخر برادر
کم کم خداحافظ ماه روضه ی عطش
خداحافظ رمضان