احتلال

نسأَل الله منازل الشهداء
احتلال
"تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه ایستاده باشند." سیدشهیدان اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۵، ۱۸:۳۵ - منتـــظر المـهـدی۳۱۳
    ممنونم

اسلایدر

شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۵۵ ب.ظ

تاب بیاور...





نمی شد وسط تشییع باشی و همه ی حواست به دختر شهید نباشد. سخت بود چشم از او برداشتن.  بغل به بغل می چرخید و دلت می خواست بگویی راحتش بگذارید؛ آخر او داغدیده است. محبت زیادی هم برای او خوب نیست. وقتی می خواستند پدر را داخل قبر بگذارند مادر به اصرار دختر را آنجا نگه داشت. عقیده داشت که پدرش نمرده است بلکه شهید است و باید تاب بیاورد این چیزها را! بیشتر از رقیه که مصیبت ندیده است!!

حالا دختر آرام ایستاد و پدر را در خاک افتاده دید.  پدری  که هیچ نشان از مرگ نداشت. انگار آرام آرام باید می فهمید پدر رفته است و دیگر گردن بابایی نیست تا دست های کوچکش را دور او حلقه کند و تاب بخورد.

حالا وظیفه اش سنگین تر می شود. حالا باید خون پدر را او به دوش بکشد. با همه ی کوچکی اش!

راستی رقیه چطور تاب می آورد خون خدا را به دوش بکشد؟! جز زینب که کسی او را در آغوش نمی گرفت! از چه رو باید مقاومت می کرد. آخر کسی نبود که مصیبت را آرام آرام به او مشق کند. از مردم کوفه یا مکه؟ کدام یک حواسشان به قلب کوچک رقیه بود!!؟ چه انتظاری بود که وقتی پدر را دید تاب بیاورد...







پ.ن: این روزها خیلی ها راهی اربعین هستند. می شود خواهشی بکنم! شمایی که می روی، در مسیر کمی مثل رقیه راه برو. مصیبت زده و کتک خورده ....







موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۵
سیدابراهیم

نظرات (۸)

۱۵ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۹ محمدرضا سلمانیان‌نژاد
این شهدا از این باب باز شده شهادت بهره می‌برند و من خوابم
پاسخ:
طلب اگر باشد خواهند برد...
۱۵ آبان ۹۵ ، ۱۷:۲۱ محمدرضا سلمانیان‌نژاد
لطفاً از ترفند نیم‌فاصله استفاده کنید
تا کلماتی مثل "همه‌ی" را ننویسید "همه ی"
راهنمایی اینجا
پاسخ:
ما فکر کردیم فقط در ورد اعمال می شود این نیم فاصله
ممنون
غم دارم
نمی روم
جا ماندم
پاسخ:
دل می رود آن هم شرحه شرحه...

یا الله

عنایتی خاصی به مدافعان حرم است

پاسخ:
در عصر ما هستند پس غفلتی نشاید..
کاملا حال خانواده شهدا رو میشه درک کرد 
پاسخ:
گاهی هم درک نکردنی...
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۲:۲۲ مجله ویترینو
مردانی از جنس روح که بودنشان برای زمین گرانی می کرد ...
روحششان شاد  و یادشان گرامی
مصیبت زده...

قدم قدم....
میاد خاطراتم جلوی چشام.....

خیلی داغ سنگینی ست نبودن پدر آنهم این فرشته هایی ک ب سان انسان بر زمین همراهمان میشوند........

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کلیه حقوق این وبلاگ متعلق به [ احتلال ] می باشد ; ویرایش شده با توسط پلاک هفت