احتلال

نسأَل الله منازل الشهداء
احتلال
"تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه ایستاده باشند." سیدشهیدان اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۵، ۱۸:۳۵ - منتـــظر المـهـدی۳۱۳
    ممنونم

اسلایدر

۹۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ

طلبه شهید

مادر شهید محمد مهدی مالامیری که از سادات حسینی است :

<<همیشه به او میگفتم آن قدر تو خوبی آخر شهید میشی>>

شهید محمد مهدی مالامیری اولین روحانی شهید مدافع حرم بود که به عنوان یک بسیجی رزمی_تبلیغی وارد سوریه شده بود و در

منطقه بصری الحریر در شهر درعای سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و از خود دو دختر ۵ ساله و ۲ ساله به یادگار گذاشت.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۰۶
محمدحسین
پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۴۹ ق.ظ

القدس لنا

امام روح الله: جنگ ما ، فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت

.

.

.

.

امام خامنه ای: تقدیر خداوند این است که فلسطین آزاد خواهد شد.

.

.

.

.

مادر شهید محمدحسین یاغی(کرار) :

 یه شب دیدم تو خواب داشت کار میکرد.

گفتم چیکار میکنی :

 گفت داریم آماده میشیم بریم قدس رو آزاد کنیم.

.

.

فرزند روح الله اینگونه است ، سرباز سیدعلی اینگونه است

فلا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً

بل هم أحیاء عند ربهم یرزقون

.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۴۹
محمدحسین
پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ق.ظ

تمنای شهادت

شهید حاج احمد کاظمی

 

 
 درعشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید،الا به خون
 
 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۰۶
بی نشان
سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۵۶ ق.ظ

زندگی = مبارزه

اندر حکایت مدافع حرم :

می‌گفت: زندگی‌مان را می‌کردیم، سرِ زمین بیل می‌زدیم، شوروی که آمد مملکت‌مان را گرفت بلند شدیم.یک تکه نان به پر لباس افغانی می‌بستیم و یک هفته می‌رفتیم تو کوه و کمر با روس‌ها می‌جنگیدیم، روس‌ها را بیرون کرده و نکرده خبر آمد که ایران جنگ شده، عراق حمله کرده و کل دنیا هم پشت سرش جمع شده و سرزمین اسلام در خطر است. تکه نان‌مان را زدیم پر شال و راه افتادیم. لب مرز که رسیدیم گفتند کجا؟ گفتیم آمدیم جنگ. باور نکردند، مثل همانی که برایمان پلاک می‌ساخت و گفت از کجایید و سرمان را بالا گرفتیم و گفتیم افغانستان و با تعجب نگاهمان کرد و بعد آغوش گشود. جنگ تمام شد و همین‌جا ماندگار شدیم. زمین نداشتیم دیگر، رفتیم سر ساختمان، آجر بالا می‌انداختیم. چند سال گذشت، خیلی‌ها اذیتمان کردند، می گفتند بروید سرزمین خودتان. سرزمین خودمان؟

زندگی می‌گذشت که خبر رسید جنگ شده و حرم «خانم زینب(س)» به خطر افتاده.بلند شدیم و ایستادیم. این بار سرنوشتمان در سوریه بود. «آرمان‌» حالا در سوریه به خطر افتاده بود که سرزمین ما، سرزمین آرمان‌مان بود.بلند شدیم و روانه «زینبیه» شدیم. نامش هم دلمان را می‌لرزید.

شهید علیرضا توسلی" فرمانده تیپ فاطمیون

روحش شاد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۵۶
محمدحسین
دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ق.ظ

دعوتِ علیا مخدرة

 

جمله ی زیبای محمودرضا که در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲۷

(بیست و هشت روز قبل از شهادتش)

 بر تخته سیاه کلاس نوشته بود:

«اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة»

 یعنی: «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۱۴
محمدحسین
يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۲۳ ب.ظ

شهادت از آن کیست ؟

شهدا...

سوالی که ذهنم را درگیر کرده جمله ای از پیر جماران روشن می کند هنگامی که می گوید: شهید نظر می کند به وجه الله...

پس" به انان که خدا را می بینند شهادت می دهند ..

.نه انانکه خدا را می دانند "…

مادر شهید مدافع حرم بر بالین فرزند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۲۳
محمدحسین
کلیه حقوق این وبلاگ متعلق به [ احتلال ] می باشد ; ویرایش شده با توسط پلاک هفت