احتلال

نسأَل الله منازل الشهداء
احتلال
"تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه ایستاده باشند." سیدشهیدان اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۵، ۱۸:۳۵ - منتـــظر المـهـدی۳۱۳
    ممنونم

اسلایدر

۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۹ ب.ظ

السلام ای یادگار کربلا

 

 

یکی از ویژگی‌های خیلی خوب امام محمد باقر علیه‌السلام این بود

که هر وقت به دوستانش نزدیک می‌شد با آن‌ها دست می‌داد و می‌فرمود: این کار، دل‌ها را به هم نزدیک‌تر و مهربان‌تر می‌کند و دشمنی‌ها را از بین می‌برد. همین اخلاق خوب امام بود که باعث می‌شد تا مردم ایشان را دوست داشته باشند و حتی این برخوردهای با محبت و احترام باعث می‌شد که خیلی از کسانی که با ایشان بد بودند به ایشان احترام بگذارند و حتی با آن حضرت دوست بشوند.

 

 

 

 

التماس دعای فرج

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۹
بی نشان
جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۴ ب.ظ

اللهم صل علی علی بن موسی الرضا

تماس گرفتند که ۳ شهید در راه است


آماده ی تشییع بودیم اما پیکر یکی از شهدا به " معراج " نرسیده بود و کاملا مطمئن شده بودیم که گم شده است



بعد از دو روز ، پیگیری ها جواب داد



بدن شهید گم نشده بود ، اشتباها به مشهد رفته بود


و ما میخوانیم اشتباهی،اما باور نکنید .



شهید دلش هوای زیارت کرده بود، همانجا که برات کربلایش را با خون گرفته بود ، پنجره فولاد 


۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۳۴
سید حمزه
چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ق.ظ

همچون أم وهب

سلام بر پدر و مادر شهید


آنگاه که پیکر شهید خود را حتی نتوانست درآغوش بگیرد چراکه از پیکر جوان بلند بالایش جز کیسه ی کوچکی باقی نمانده بود


اما خم به ابرو نیاورد


حتی بالای قبر هم نیامد و تا برای داده اش در راه خدا گریه هم نکند



این داستان پردازی و خاطره نیست


اتفاقی است که به چشم دیده ایم


سلام بر مادر غیورت برادر " ??????"


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۳۵
سید حمزه
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۲۹ ب.ظ

وارث روضه ها

صلی الله علیک یا محمدبن علی یا جواد الائمه(ع)

 

  

 گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی

مجتبایی شدنت آل عبا را سوزاند

 

 

یکی از توصیه های آیت الله مشکینی(رحمت الله علیه) که  در درس اخلاقشان می فرمودنداین بود که:

مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد وشما آن امام را زیارت نکنید،

سپس خودشان توضیح میدادند که در هر روزی که شهادت یا ولادت امامی است، به نیت زیارت آن امام یک زیارت امین الله که زیارت کوتاهی هم هست بخوانید تا جزء زائران آن امام محسوب شوید و از برکات آن امام معصوم بهره مند گردید.. 

 

 التماس دعای فرج

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۹
بی نشان
يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ

امام خود را تنها نگذارید

اینجانب محمد هادی ذوالفقاری...

امام زمان را تنها نگذارید

آن‌ها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی. دین خودتان را حفظ کنید چون اگر امام زمان بیاید احتمال دارد روبه‌روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید من که عمرم رفت و وقت از دست دادم تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پل‌های پشت سرم را شکانده‌ام و راه برگشت ندارم. بچه‌های ایران و عراق من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام داده‌ام و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم نجف شهری است که مثل تصفیه‌کُن است که گناه‌ها را به سرعت از آدم می‌گیرد و جای گناهان ثواب می‌دهد این مولای ما خیلی مهربان است.

در جهاد مدافعان حرم شرکت کنید/مدافعان حرم با اسم حضرت زهرا کار تکفیری‌ها را تمام کنند

همچنین می‌خواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصا حرم‌ها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصا طلاب نجف در این جهاد شرکت کنند چون دیدم که مدافع هست لکن کم است باید زیاد شود و مطمئنم که این‌ها(ظالمین) کم هستند و فقط با یک هجوم (جهاد) با اسم حضرت زهرا(س) می‌شود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم و بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید. برای من خیلی دعا کنید چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.

دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمی‌توانم زنده بمانم

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۵۷
محمدحسین
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ب.ظ

بابای مدافعم

 

              

سلااااام

بابایی بالاخره اومدم

اومدم تو دنیای رنگی رنگی شما

اومدم و دارم نفس می کشم

وای بابایی نمی دونی چقدر سختم بود توی جای به اون تنگی و تاریکی، دلم می خواست بزنم بیرون و ببینمت، آخه مامانی همش از تو با من حرف زد!

دلم می خواست ببینم شهید چه شکلیه؟ آخه اون تو که بودم همه به تو می گفتن شهید!

راستی بابایی چند تا سوال ازت دارم:

مامان وقتی بهم زل زد گوشه ی چشماش پر اشک شد، چرا بابایی؟ یعنی منو دوست نداره؟

مامان بزرگ تا بغلم کرد گفت چه قد و بالایی به هم زده دختر باباش، یعنی من دختر شمام؟ مال مامانی نیستم؟

اصلنشم بابایی هر کی منو بغل می کنه بغضش میگیره، یعنی من اینقدر زشتم؟

امروز مامانی دست می کشید رو صورتمو می گفت: فرهاد اگه اینجا بود تو رو زمین نمی گذاشت! بعدشم حسابی گریه کرد، فک کنم دلش نمی خواست من زمین بمونم!

از دیروز که اومدم دلم می خواد بغلم کنی و من کلی تو بغلت لوس کنم خودمو، اما نیومدی؟

مگه نمی گن باباها دخترشون رو دوست دارن، یعنی منو دوست نداری که نیومدی؟

اما بابایی وقتی داشتم گریه می کردم داداش محمد تو گوشم یواشکی گفت: بابایی رفته مدافع حرم بشه، گریه نکنیا خوب!!

بابایی یعنی چی مدافع حرم؟

پ.ن: امروز با خبر شدیم شش ماه بعد از آسمانی شدن شهید فرهاد خوشه بر، خداوند فاطمه ای را برای شهید به زمین آورده است. باشد که فاطمه و محمد (فرزند اول شهید) راه پدر را همچون خود او با استواری طی کنند.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۱۵
سیدابراهیم
پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۹ ب.ظ

شهید زائر

 عید بر همگی مبارک:)

به نیابت شهدای مدافع و رزمندگان مدافع حرم

 

_ بازنشر_

                        

 

 

گفتم داداش محمد خیلی بدی، بابا با این پاش چجوری بره مشهد! خیلی دلش هوای حرم کرده، می دونی که دوست داره تو ببریش. همینطور که داشت جورابش را بالا می کشید گفت: آخه خواهر من یه چیزی میگیا، من فردا قراره برم، ان شالله برگشتم قول می دم همگی با هم میریم. بلند شد و جلوی آینه ایستاد،‌ دستی به موها کشید و راهی مسجد شد. هر تیری که میزدم به سنگ می خورد و عزمش برای رفتن ذره ای کمرنگ نمی شد. شب که همه خواب بودند دیدم که بابا رفته بالای سرش و زل زده به محمد. اولش ترسیدم که نکند اتفاقی افتاده. اما دیدم نه، بابای ساکت و آرام همیشگی فقط زل زده به محمدی که غرق خواب است. بابا از این رفتارها نداشت، شاید هم چون فردا عزم رفتن به سوریه را داشت فکری شده بود و می خواست محمد را بیشتر ببیند. فردا محمد از قرآن بوسه ای گرفت و حتی از آبی که برای ریختن در قدم های خداحافظی اش آماده کرده بودیم خورد و رفت. خوب می دیدم که مامان عمیق تر به هر جایی خیره می شود، تمام طعم های غذایش فرق کرده بود. بابا گاهی ازم می خواست ببرمش حرم بانو و من وقتی ویلچر را توی صحن می چرخاندم خوب می دیدم که اشک های دلتنگی اش را برای بانو آورده است. خیلی نگذشت که خبر محمد را آوردند. محمد لقب شهید مدافع حرم را گرفته بود و تک تک ما شده بودیم عضوی از خانواده ی شهید. مامان آرام و قرار نداشت و بابا تمام بی قراری اش را ریخته بود توی سکوت های طولانی مدتش. منتظر جسمی بودیم تا تمام فراق هایمان را روی کفنش خالی کنیم. خبری دیگر آوردند، محمد را اشتباهی برده بودند به مشهد. بابا بی تابی اش بیشتر شد. گفت باید من را هم ببرید مشهد می خواهم محمد را ببینم. و ما تا چشم باز کردیم همه در مشهد بودیم. آخرین بار بود که با محمد به زیارت امام رضا آمده بودیم. همه مان را کشانده بود مشهد و آخرین قولش را عملی می کرد. به قم برگشتیم و محمد روی دستان زائرها به دور حرم بانو طواف خورد و سلام برادری را به خواهرش رساند. محمد شهیدی بود که جسم غرق خون از دفاع حرم را به حرم آفتاب و خواهرش رسانده بود....

پ.ن: روایت بالا داستان است اما این واقعه رخ داده است. شهید محمد ابراهیمی از شهدای مدافع حرم است که پیکرشان اشتباهی ( البته به اذن آقا بوده یقینا) به مشهد فرستاده می شود و بعد از متوجه شدن به محل زندگی اش یعنی قم برگردانده می شود.

از اینجا و اینجا گزارش تصویری احتلال را از تشییع این شهید بزرگوار ببینید.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۹
سیدابراهیم
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۴۶ ق.ظ

غنیمت

 

 

این عکس و بند کفن داستانی دارد

این بند شاید بند دل مادری بود که برای خدا پاره شد و صاحبش دم برنیاورد

این بند کفن حالا تنها " غنیمت " مادر شهید از تمام پیکر جوان رشیدش است

درست گفتم غنیمت 

انفجار خمپاره چیزی از بدن شهید که انصافا خوش سیما و بلند بالا بود ، باقی نگذاشته بود و مسئولین مادر را از دیدن پیکر منع کردند ، مادر شهید که حال و روز خوبی نداشت در کمال احترام پذیرفت و همرا بقیه مادران بالای سر پیکر نیامد ولی بالای قبر و در هنگام دفن طاقت نیاورد

تا کمر داخل قبر خم شد و از پیکر متلاشی که ندید ، این غنیمت را گرفت

این تصویر دقیقا همان لحظه است

سلام بر مادر " وهب "

و بر مولای بی کفن که وهب آفرین است

یاعلی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۶
سید حمزه
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۸ ب.ظ

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

آن کس که خود را شناخت خدای خود را نیز درک خواهد کرد ،و هرآنکه عاشق خویشتن شد و از دنیای کوچک و بی ارزش جدا شد خود پسند نیست،خداپسند است و آنجاست که مرز بین مردن و شهادت خون نیست،خود است، همان [خود] که مایه ی شناخت خداست . 

 

نیست در قاموس رِندان صحبت از عاقل شدن

ما اطاعت میکنیم از آنچه دل فرموده است...

 

شأن انسان در ایمان، هجرت، و جهاد است 

و هجرت، مقدمه‌ی جهاد فی‌سبیل‌الله است. 

"شهیدآوینی"

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۸
محمدحسین
چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ب.ظ

محمد هادی ذوالفقاری

پشت سر ولایت فقیه باشید/حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) نمی‌دهد؛ آن را زهرایی کنید

وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت‌ها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی‌ می‌کنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند و با بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید و از خواهران می‌خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجاب‌های روز چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) را نمی‌دهد.

امام زمان را تنها نگذارید

از برادرانم می‌خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجب‌تر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می‌شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت، حتی در جهاد با دشمن‌ها احتمال می‌رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوا نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشید یعنی برای شیطان رفتید و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن؟ امام زمان را تنها نگذارید.

ادامه دارد ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۵۹
محمدحسین
کلیه حقوق این وبلاگ متعلق به [ احتلال ] می باشد ; ویرایش شده با توسط پلاک هفت