احتلال

نسأَل الله منازل الشهداء
احتلال
"تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه ایستاده باشند." سیدشهیدان اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۵، ۱۸:۳۵ - منتـــظر المـهـدی۳۱۳
    ممنونم

اسلایدر

۸ مطلب با موضوع «خاطرات شهدای مدافع حرم» ثبت شده است

پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

تا اگر روزی شهید شدم در شهر خودم غریب نمانم...

هوالله الخالق الباری المصور


شهید مدافع حرم علی امرایی 

 

قبرها را حفر می کند و اشک می ریزد

جوانانی که دورش حلقه زدند، با اشکهای او اشک می ریزند

در این جوان چه میگذرد که اینطور اشک ریزان قبرهایی را می کند که قرار است پنج شهید گمنام در آن به امانت سپرده بشوند؟؟؟!!!

اینجا فرهنگسرای ولا،میدان نماز است

 

روضه عباس(ع) می خواند و یکی یکی شهدا را داخل قبر می گذارد...

این جوان غوغایی به پا کرده است که نگو و نپرس!

چند سال بعد هر جمعه موکتهایی بر دوشش می گذارد و کنار مقبره این شهدا پهن می کند. بلندگوها را در محوطه می گذارد

نجوای آل یاسین خواندنش که همه جا پر می شود، گریه مادران را امان نمی دهد. دیگر می دانند حال و هوای صبح های جمعه ی میدان نماز دیدنی است

 

یک روز صدایش می کنند و می پرسند داستان این صبح های جمعه و بی قراری های تو چیست مادر؟!!!

چشم در چشم مادر می دوزد و می گوید می خواهم این پنج شهید گمنام را از غربت روزگار در بیاورم

تا اگر روزی شهید شدم، در شهر خودم غریب نمانم

 


۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۵۷
محمدحسین
شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۰۲ ق.ظ

شیخِ شهید

هوالله الخالق الباری المصور

   

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب

ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!!!

 

 

  وضعیت مالی خوبی نداشت، به رزق کفاف اعتقاد داشت.

می گفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند بهترین رزق رزق کفاف است، سوال کردند

 یا رسول الله رزق کفاف چیست؟

فرمودند: اینکه امروز داشته باشی و از فردا اطلاع نداشته باشی

شهید علی تمام زاده به این حدیث باور داشت.

وقتی حقوق چند ماهه اش را واریز کردند، همه اش را به خانواده شهدای مدافع حرم افغانستانی هدیه کرد.

میگفت آنها کسی را ندارند.

  

 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۰۲
بی نشان
پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۲۴ ب.ظ

صبح روز شهادت

هوالله الخالق الباری المصور

 

 

صبح روز شهادت داخل حرم حضرت زینب(س) پس از نماز صبح 

رو به آسمان میکنه و میگه 

خدایا میشه که از این پانزده سال مداحی که کردم فقط یکیش را قبول کنی و شب شهادت حضرت زهرا شهیدم کنی!!!

و همان روز شهید می شه

 

نحوه شهادت اصابت ترکش بمب به بازو پهلو

 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۲۴
بی نشان
سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۳۷ ب.ظ

شهید ِ حرم امام هادی (ع)

هوالله الخالق الباری المصور

ای کاش که تا هستی، از غیب رسد دستی

از پرده برون آید، هستی همه هستی

 

ای وصی امام عشق

آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند، اما شما خوب می دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبت کجاست...

سید شهیدان اهل قلم

 

علاقه اش به رهبری همه جا زبانزد بود 

در عراق هم از حریم ولایت فقیه دفاع میکرد

روحیه انقلابی شهید ذوالفقاری در نجف پایدار بود. دوستانش می گویند: " چیزی نمی توانست جوشش انقلابی او را فرو بنشاند، علاقه او به مقام معظم رهبری زبانزد همه بود. حتی اگر کسی در عراق علیه انقلاب و حضرت آقا حرفی می زد هادی با او وارد بحث می شد و معتقد بود تحت هر شرایطی و در هر کشوری باید از حریم ولایت و ولایت فقیه دفاع کرد.

هرکاری از دستش بر می آمد برای آقا می کرد.

همیشه عکس آقا روی جیب لباسش بود 

وقتی پای ویژگی های اخلاقی وسط می آید برادرش اول از همه ارادت هادی به رهبری اسم می برد، می گوید: " او علاقه خیلی زیادی به حضرت آقا داشت و در هرکاری مطیع صحبت ایشان بود. در عکس هایش هم این علاقه مشخص است همیشه روی جیب لباسش یک عکس از آیت الله خامنه ای نصب شده بود. آن موقع هم که در بازار کار می کردیم عکس ایشان را با چند دعا درون جیبش می گذاشت.

به نظر من فعالیتش در بسیج هم به خاطر لبیک به سخنان رهبری بود _ هادی به معنای واقعی یک بسیجی فعال بود.

 

 

 شهید مدافع حرم سامرا شهید محمدهادی ذوالفقاری

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۳۷
بی نشان
يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ب.ظ

روایت خواهر

هو الله الخالق الباری المصور

 

گوئیا ما را فرا خواندست این شام بلا...

 

 

باهم رفته بودیم کربلا، یک بار دیدم توی رواق روبروی ضریح خوابش برده و من هم برای بقیه جریان خوابیدنش را تعریف کردم.

تااینکه یک روز که مشغول دعا خواندن بودم آمد کنارم و گفت چقدر دعا می خوانی؟!!!

برو بنشین با آقا حال کن با آقا حرف بزن

میگفت خیلی خیلی لذت بخش است که خوابت ببرد،چشم باز کنی و ببینی شش گوشه ارباب جلوی چشمانت است.

 

بعد از اینکه خبر شهادتش آمد و رفتیم معراج شهدا به او گفتم به خدا اگر می دانستم خوابت در حرم می خواهد این طور بشود  تو را به اینجاها ببرد من هم می آمدم و کنارت می خوابیدم.

 

 روایت از خواهر شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان

 

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۵
بی نشان
چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ب.ظ

کاش می شد..

هو الله الخالق الباری المصور

 

 

  تمام خواسته ها و عجزت را طوری در کمیل زار میزنی که گویی این تو نیستی که امروز نام شهید بر خود گرفته ای...

حتی آداب سنگرداری ات را از کمیل میگیری و تاریکی اش را غنیمت می دانی...

کاش می شد بار دیگر کمیلی بخوانی و من زل بزنم به تو، تا راه شهادت را از خط اشک هایت بگیرم...

 

 

 

 صوت مناجات شهید سعید سامانلو در شهر العیس سوریه

 

 

 

 

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۲
بی نشان
يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۴ ب.ظ

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو...

هوالله الخالق الباری المصور

 

 

 گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

 

 یه روز رفتیم صبگاه سر مزار شهدای گمنام  دستاش رو برد بالا زد رو سنگ قبر شهید

گفتم چرا اینجوری میکنی، فردا شهید بشی میام اینجوری میزنم 

گفت باید از شهید این جوری حاجت بگیری 

 

 

 رفتم سر قبرش، کارم گره خورده بود  دستام رو بردم بالا محکم زدم رو سنگ قبرش گفتم حاجی کارم گیره یه کاری بکن.

شب تو خواب دیدمش اومد باهم می چرخیدیم. گفت راستی کارت چیشد ( می دونستم شهید شده ها)

گفتم حاجی کارم بد گره خورده .گفت کارت حله ایشالله ردیفه. اذان زد بیدار شدم

صبح ساعت 11 بود که یکی از بچه ها بهم زنگ زد گفت فلانی کارت ردیف شده. اشک تو چشام جمع شد یاد حرف حاجی افتادم

 

 

 خاطره به نقل از دوست شهید مدافع حرم عبدالرشید رشوند

  

 عکس.نوشت: از آخرین بدرقه شهید

 

 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۴۴
بی نشان
پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۱ ب.ظ

نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت...

هوالله الخالق الباری المصور

دومین سالی بود که ازدواج کرده بودند

روز زن بود به همراه خانومش اومدن خونه ما، شیرینی گرفته بود تبریک گفتند و بعد خوردن چای ومیوه یه پاکت پول بهم داد وگفت، آبجی روزت مبارک

گفتم ممنون اما کادو برا چیه؟

گفت شما خیییییلی زحمت منو کشیدی

خاصه تو جریان ازدواجم، و دیدم این روز بهترین روز برای تقدیر از شماست. 

گفتم تو رو خدا احمد ول کن، اولا که وظیفه خواهری بوده، برا برادرام کار نکنم برای کی بکنم؟

دوما هم همسرم برام کادو گرفته و هم بچه هام وتشکر خالی گرچه نیازی نیست اما کفایت میکنه.

خلاصه هرچی من اصرار کردم نپذیرفت و ناراحت شد و برای اینکه دلخور نشه کادوشو ازش قبول کردم

و از اون به بعد هر سال احمد روز زن منو شرمنده میکرد،با محبت خالصانه ش بد عادتمون داد و امسال خیییییلی نبود فیزیکیش رو حس کردم.

اما همینکه شب میلاد خوابشو دیدم برام کافیه، همینکه شب میبینم احمدم یادمون هست خیلی خوشحالم، ان شاءالله سر سفره بی بی دو عالم مهمان باشند و ماهم مشمول دعای خیرش قرار بگیریم

 

 

خاطره به نقل از خواهر شهید مدافع احمد اعطایی

 

 

 نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت

دعا بکن که مبادا دل از نشانه بیفتد

 

 

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۲۱
بی نشان
کلیه حقوق این وبلاگ متعلق به [ احتلال ] می باشد ; ویرایش شده با توسط پلاک هفت