احتلال

نسأَل الله منازل الشهداء
احتلال
"تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه ایستاده باشند." سیدشهیدان اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۵، ۱۸:۳۵ - منتـــظر المـهـدی۳۱۳
    ممنونم

اسلایدر

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۴۶ ب.ظ

برخیز پسرت آمده...

قبل از اینکه تماس بگیری با خودم شرط کرده بودم تمام دلتنگی هایم را روی سرت خالی کنم تا زودتر برگردی. اما همه ی نقشه هایم نقش برآب شد وقتی با صدای گرفته ات گفتی: خانوم، پسرمون رو قورت نده بزار بیام ببینمش! دلم نیامد ذوق زدگی ات را هدر دلتنگی ام بکنم. گفتی به گریه اش بنداز، می خواهم صدایش را بشنوم. به چهره ی پسرمان نگاه کردم. درست مثل تو آرام خوابیده بود. بینی کوچکش را فشار دادم اما قصد بیدار شدن نداشت. چند باری تلاش کردم اما فایده ای نداشت، گفتم: سجاد پسرمون زیرلفظی می خواد، میگه باید بابامو ببینم. با همان صدای گرفته از سرماخوردگی بلند بلند خندیدی. اما بیست روز دیرتر زیرلفظی را آوردی مرد! حالا من پسرت را آورده ام تا تو به خاطر او چشم باز کنی. اما گویا سر و سری با پسرت داری که هر دو آرام خوابیده اید. انگار داری شهادت را برای پسرمان مشق می کنی...

                                               

عکس نوشت: اولین و آخرین دیدار شهید سجاد طاهرنیا با پسرش....

+ دیدار دو فرزند شهید با پیکر پدر آسمانی شان :(


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کلیه حقوق این وبلاگ متعلق به [ احتلال ] می باشد ; ویرایش شده با توسط پلاک هفت