و نور پدری هست هنوز ...
علی مخلوقی است ناشناخته
علی مخلوقی است ناشناخته
بسم رب الحسین
چون بدون زیارت و با آرزوی زیارت کربلا از این دنیا می روم، خواهش میکنم ان شاءالله بعد از آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر امام حسین(ع) بزرگ آموزگار شهادت، به کربلا برده و زیر پای امام(ع) نصب نمائید و در زیرش جمله "با آرزوی زیارت تو شهید شدم یا حسین" را بنویسید.
دست نوشته شهید علی شرفخانلو
" باز کنندگان راه کربلا را فراموش نکنیم"
بسم الله وبالله
تاریخ واقعه ی عاشورا گرچه یک برهه ی زمانی کوتاه از تاریخ را به خود اختصاص می دهد اما اتفاقات آن و به خصوص واژگان افراد حاضر در آن و به طور ویژه نوع برخورد جناب زینب کبری سلام الله علیها با مصائب و البته دشمن ، به گونه ای است که توانسته یک واژه سازی جدید و یک فرهنگ متعالی از "ارتباط با خدا" ، "جهاد و مقاومت در راه خدا" و همچنین "روایت و انتشار یک حرکت جهادی" ارائه کند .
ادبیاتی که یک زن را در نقشی مکمل برای یک "حرکت جاودانه ی سیاسی به سوی خدا" به نمایش می گذارد تا آنجا که بدون حضورش ، چه بسا آن واقعه ی دردناک و مهم در پیچ و خم تبلیغات و فریب دشمن گم می شود .
لغات درس آموزی همچون "....." ، " اللهم تقبل منا هذا القلیل القربان " و یا در مواجهه با دشمن که "ما رأیت الا جمیلا " را به رخ او بکشد و از موضع قدرت ، طاغوت را فرزند "آزاد شده "ی جدش بداند .
ما اگر در کربلا ، خون اباعبدالله را بر شمشیر طاغوت یزید پیروز بدانیم ، قطعا موظفیم جایگاه ویژه ای را برای یک " بانو "[حضرت عقیله ی بنی هاشم ] قائل شویم که این پیروزی را تثبیت و ترویج کرد و این دو در کنار هم است که یک برنامه و مسیر حق طلبانه ی کامل و جامع را به تاریخ ارائه می کنند.
پرده ی خیمه بالا رفته و
سربازی غیور از حرم لباس رزم پوشیده و خرامان سوی فرمانده می آید برای اذن میدان
شمشیرش از قدش بلند تر است و روی زمین کشیده میشود ، فرمانده با لبخندی پدرانه این سرباز را به سمت خیمه برمیگرداند
اما عاشقانه التماس می کند که مادرم مرا راهی کرده و گفته دیگر باز نگرد
نمیدانم چرا این چنین کودکی یازده ساله هیبت رزم و دلاوری دارد
اما حتم دارم دل فرمانده خواهد لرزید از این غربت که اطفال حرم لباس جنگ پوشیده اند
آنچنان رجز می خواند که لرزه بر اندام مردان جنگی می اندازد،نه از بلندی صدایش از عمق عشقش که قطعا از پدر شهیدش آموخته :
أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ ، سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ ، عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ ، فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر ، لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحى ، لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیر