جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۲۸ ب.ظ
عطش بالا گرفته و جوانان خیمه ی امام یک به یک فدا شده اند .
اباعبدالله ندای مظلومیتش را به لشکر دشمن می رساند که:
«هل من ناصر ینصرنی»
اما پاسخش را از خیمه ی " جناب رباب " می شنود
کودک عطشان امام «هل من مبارز» سر می دهد، لکن با شمشیر به میدان نخواهد آمد، که اگر چنین بیاندیشیم به بیراهه رفته ایم.
امام رسالت هدایت بشر را با شمشیر می پیماید ، کودکش با گریه مظلومانه .
اباعبدالله با تمامی دارایی برای هدایت امت گمراه شده ی جدش به میدان آمد.
وقتی می گویم تمام، یعنی همه چیز، حتی آبرو.
امام خود را شکست و کودک در قنداقه اش را بالا گرفت و خوب می دانست این قوم به او هم رحم نخواهند کرد.
اما او را به میدان آورد تا با فدا شدنش شاید یک نفر از گمراهان کوفه به جانب حق بیاید.