احتلال

نسأَل الله منازل الشهداء
احتلال
"تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه ایستاده باشند." سیدشهیدان اهل قلم
آخرین نظرات
  • ۲۹ دی ۹۵، ۱۸:۳۵ - منتـــظر المـهـدی۳۱۳
    ممنونم

اسلایدر

۸۱ مطلب توسط «سید حمزه» ثبت شده است

جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ب.ظ

هرکه مرد راه است بسم الله


امیدوارم در نظر خودتان هم که شده قوی باشید

 

در نظر سران عرب که خود را به رایگان به شما فروختند قدرتمند هستید

 

ولی دوست دارم آنقدر ساز و برگ نظامی داشته باشید که شایستگی لگد مال شدن سپاه مهدی را پیدا کنید

 

یعنی صراحتا امیدوارم اینکه رهبری فرمودند ۲۵ سال دیگر را نخواهید دید ، بشارت ظهور باشد و قبل از آنکه خودتان در هم بشکنید

 

خانه های از لانه عنکبوت سست ترتان را ما بر سرتان خراب کنیم

  

پ.ن

 

متوسلیان:

 

ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد

 

هر که مرد راه است بسم الله

 

 

سخت منتظر غرش حیدری ات هستیم سردار کم طاقت سپاه خمینی

 

 

اللهم فک کل اسیر

 

 

یاعلی

۱۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۷
سید حمزه
سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۸ ب.ظ

سلام بر سردشت مظلوم

هوا

اکسیژن

آلودگی

شهر تعطیل می شود تا خدای ناکرده ریه ای آسیب نبیند

هوا

خس خس ممتد

اکسیژن

اسپری

و این بار خون

ریه ای که برای همیشه سوخت

سلام بر رزمنده ای که هر شب شهید است

بر خانواده ای که هر روز داغدار است

سلام بر مجروحین و شهدای شیمیایی

سلام بر سردشت مظلوم

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۱۵:۴۸
سید حمزه
دوشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ب.ظ

و نور پدری هست هنوز ...

 

علی مخلوقی است ناشناخته

مردی برای همه زمان ها و مکان ها
که اگر اشتباه نکنم خدا او را آفرید تا رسم بندگی را یاد عرشیان بدهد
تا خدا هم عشق را تمام و کمال تجربه کند
 
علی نوری پاک در همسایگی خدا
علی مولودی مبارک در خانه خدا
 
علی کودکی خردسال در آغوش پیامبر،قبل از جبرئیل
و اولین مرد مسلمان پس از جبرئیل
 
صدای علی ، لهجه ی خدا در گفتگو با محمد به معراج
علی در بستر پیامبر ساعاتی قبل از هجرت
مسجد قبا و اشک های شوق پیامبر در حین هجرت
کوه های احد ، چاه های بدر ، خندق اطراف مدینه و خیبر و ... بعد از هجرت
دوش پیامبر در وسط کعبه هنگام بازگشت  به مکه
علی دست در دست نبی در حجه الوداع
غرق در اشک و آه در کنار پیکر بی جان پیامبر
امیرالمومنین در غضب و مظلومیت ، خار در چشم و استخوان در گلو روزی چند پس از پیامبر
علی دست بسته ، در زیر آوار جهل و حماقت مردم در مسجد پیامبر
علی در کنار بستر دخت پیامبر و بازگرداندن ودیعه ی پیامبر
علی و قعر چاه ها ، کوچه های نفرین شده ی مدینه
علی و قدم.زدن با ناله ی " این عمار "
علی و کوچ به کوفه
علی و لحظه ی آخر
علی و دوباره معراج اما نه ...
او ما را تنها نمیگذارد
باور نمیکنم شامٍ واقعه دخترش تنها باشد
یا در شام و کوفه تنها خطبه خوانده باشد
 
باور ندارم طفلی صغیر که به جرم علی دوستی پدر و مادرش سر بریده شود تنها باشد
 
اصلا از ذهنم عبور نمیکند مردی که در ردای خلیفه اللهی مرکب طفل یتیمی شده باشد تا مبادا درد یتیمی را حس کند، اکنون اطفال شیعه را فراموش کند
 
و پیرمردانی و پیرزنانی که سالها بعد از علی، وحشت زده طعم آوارگی را می چشند از لطف او محروم باشند
 
ما قرار است تاریخ را عزتمندانه طی کنیم تا ظهور و مشکلات را مزه کنیم به خاطر درک شیرینی ظهور
 
بیایید باور کنیم سایه ی او بر سر شیعیانش گسترده است، درد هست اما پدر هم هست ،بیایید مشتاقانه به آینده امیدوار باشیم
 
یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ 
ﭘﺪﺭ! ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺧﻄﺎﻛﺎﺭ ﺑﻮﺩﻳﻢ.
یاعلی
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۱
سید حمزه
پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۷ ب.ظ

غنیمت

* بازنشر*
  
این عکس و بند کفن داستانی دارد
 
این بند شاید بند دل مادری بود که برای خدا پاره شد و صاحبش دم برنیاورد
 
این بند کفن حالا تنها " غنیمت " مادر شهید از تمام پیکر جوان رشیدش است
 
درست گفتم غنیمت 
 
انفجار خمپاره چیزی از بدن شهید که انصافا خوش سیما و بلند بالا بود ، باقی نگذاشته بود و مسئولین مادر را از دیدن پیکر منع کردند ، مادر شهید که حال و روز خوبی نداشت در کمال احترام پذیرفت و همراه بقیه مادران بالای سر پیکر نیامد ولی بالای قبر و در هنگام دفن طاقت نیاورد
 
تا کمر داخل قبر خم شد و از پیکر متلاشی که ندید ، این غنیمت را گرفت
 
این تصویر دقیقا همان لحظه است
 
 
سلام بر مادر " وهب "
 
و بر مولای بی کفن که وهب آفرین است
 
 
 
یاعلی
۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۷
سید حمزه
يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۹ ب.ظ

برای مرد خدا.... چمران

 

در کوس جنگ که می دمند

 

مرد ها اسلحه به دست میگیرند

 

چه چاه های بدر باشد

 

چه نخلستان های منتهی به فرات

 

چه مرز های بیابانی تنگستان

 

چه پادگان حمید و شلمچه و دهلاویه

 

مردها در معرکه ی جهاد حاضرند

 

خواه امام جامعه باشند

 

خواه در هیبت یک مجتهد و فرزند امیرالمومنین

 

خواه یکی از عشایر دلیر از عشیره دلواری

 

خواه وزیر دفاع انقلاب خمینی

 

خط همان است که خدا نشان داد که

 

* ان الله یحب الذین یقاتلون فی .... *


 

مردان خدا قطعا به محبت خدا را میبینند ، و خدا نیز قدر آنها

 

و خدا خود گفته که عاقبت عشق شهادت است

 

وگرنه میشد به فتنه گری منافق های مدینه گوش داد

 

یا به نصیحت خیرخواهانه ابن عباس توجه کرد 

 

یا محکم میز وزارت را چسبید و بیخیال پاوه شد ، بیخیال اسلحه شد

 

مگر سربازها مرده اند؟

 

خط همان است ،عشق همان است و خداست که می داند اشتیاق ما را

 

 

نسأل الله منازل الشهدا

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۹
سید حمزه
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ

نه غزه نه لبنان ، فقط ملت ایران...

شنبه ی پس از انتخابات

 

اینجا تهران است 

صدای ما را با کمی نفاق می شنوید

"نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران "

 

این شعار اگرچه توسط شاعری فهیم و آمریکایی تبار طراحی شده ، اما قطعا کسانی که آنرا کف خیابان سر میدادند از حماقتی ژرف و  ناشناخته رنج میبرند .

 

اگر در کوچه ای مادری یا خواهری بر زمین بیوفتد ، کودکی آزرده شود ، یا مردی به خاک و خون کشیده شود کدام انسانی بی تفاوت گذر میکند ؟

بیایید مسلمانی آنه دیار و روایت پیامبر که " اگر ندای یا للمسلمین مظلومی را بشنوی و کمک نکنی ، مسلمان نیستی " را هم کنار بگذاریم

 

از کشته شدن سگ و خرس و گراز در جنگل ها کمپین حمایتی تشکیل می شود

اما نه غزه و نه لبنان گویی در نظر این عروسک های خوش سیمای فریب خورده از وحوش هم پایین تر است .

 

کمی از انسانیت فاصله بگیریم و وارد دنیای سیاست شویم

هر انسان عاقلی می داند و میتواند تحلیل کند

با دشمن هاری که به اسلحه مجهز شده

نباید در خاک خود بجنگد

او را هزار کیلومتر دورتر به نخود سیاه مشغول کن و در آرامش زندگی کن

 

البته از آن دوستان توقعی نمیکنیم

چرا که آنها این شعار را از ژرفای حماقتی ناشناخته سر میدادند .

 

اما کاش صدایم را برادران بسیجی ام در در صفوف در هم فشرده ی مقاومت بشنوند

 

"انّ الله یحب الذین یقاتلون فی .... "

گوشتان بدهکار این حرف ها نبوده و نیست ان شاالله

خدا با ید توانمند شما امنیت را به حرم زینبی برگرداند

عاشقانه دستبوسم

          

             یاعلی

پ ن :

ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم...

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۰
سید حمزه
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۲ ب.ظ

فلوجه را خدا آزاد کرد...

چند روزی از خرداد نمیگذشت که عده ای سرمست از پیروزی در خوزستان خدمت امام رسیدند که یا ایها الامام ببین چه ها که نکردیم

فلان قدر خاکمان را آزاد کردیم

آن تعداد اسیر گرفتین

این مقدار غنیمت جمع کردیم 

شاید اصلا اسمی از رزمندگان هم نیاورده باشند بعید ، نیست !

  

واکنش خمینی اما کوتاه و روشنگرانه بود

او خوب گوش کرد و در پاسخ  یک جمله  بیشتر نگفت :

          " خرمشهر را خدا آزاد کرد "

 

 

امروز جایش روی ایوان جماران خالی است اما اگر بود قطعا میگفت 

" فلوجه را هم خدا آزاد کرد "

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۴۲
سید حمزه
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۱ ب.ظ

جنگی که بود ..... خیمه ای که هست

خیمه ی دارالحرب هنوز به پاست

 

آنجا را پس از آنکه سوخت ، عقیله ی قهرمان بنی هاشم شهر به شهر تا شام مرمت کرد و دوباره به پا کرد تا هم شور جنگ در آن صورت بگیرد و هم ابدان شهدا آنجا کنار هم آرام باشند

 

هنوز هم اباعبدالله خود را سراسیمه به شهدا میرساند تا لحظه ی آخر سر آنها را به بالین بگیرد ،  گرد و غبار از چهره هاشان بگیرد و بشارت جرعه نوشی کوثر از دست مولانا امیرالمومنین بدهد .

 

هنوز پیکرها را به خیمه برمیگردانند تا کنار علی اکبر ،عون ، حبیب و حر به آرامش برساند و حضرت زینب برآن پیکرها عزا اقامه کند .

 

هنوز مادر سادات مادری میکند

باور نداری از گردان علقمه بپرس

 آنگاه که در نخلستان های حاشیه ی بهمنشیر

 راه را گم کردند

 

و هنوز جنگ بدر در جریان است و عده ی کم سپاهیان اسلام لشکر کثیر کفار را به خاک و خون می کشد

 

باور نداری از سربازان فاطمیون بپرس و کوچه پس کوچه های زینبیه

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۱
سید حمزه
يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ب.ظ

هم قد... پدر

پسر خم می شود که هم قد پدر باشد 

پدر اما حیا می کند پسرش را بوسه باران کند، بوسه ی بر شانه اش می نشاند و او را رهسپار میدان مبارزه می کند.

 

پدر حتی مادر را هم تسلی می دهد که مرد شده، پشت مرد مسافر گریه خوبیت ندارد

از او که بپرسی پسرت کجاست، قطعا با افتخار می گوید" جبهه"  اما فقط خودش می داند بار سنگین این کلمه را ،دل آشوب همین یک واژه را 

 

روزها می گذرد و پسر باز می گردد

 

 

 

این بار اما پدر خم می شود که پسر را ببوسد، تن سرد و رنجور پسر را 

خم میشود و دیگر کمر راست نمیکند

 

 

 

 

هی دست می رود به کمرها یکی یکی 

وقتی که می رسند خبرها یکی یکی

خم گشته قد پدرها دوتا دوتا

وقتی که می رسند پسرها یکی یکی



۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۶
سید حمزه
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۵ ب.ظ

آه دامنگیر

پسر که از مادر جدا می شود ، آه از نهاد مادر بلند است

آهی جگر سوز که قطعا دامن شوم استکبار را میگیرد، دیر یا زود!

و این وعده ی الهی است و تخلفی در آن نیست.

ما اصلا این اولاد شوم سیاه پوش آمریکا را به حساب نمی آوریم

 کودکانی با ریش های بلند که به هر تار ش شیطانی معلق است و از استضعاف فکری شدید رنج می برند.

ما گویی با طفلی طرف هستیم که چاقویی تیز و برنده در دست دارد و ناچار باید با او از در مقابله وارد شد

اما دشمن اصلی جای دیگری است

ما او را در انتهای اردوگاه دشمن میبینیم که در سنگر فرماندهی این عروسک های خیمه شب بازی را میگرداند

و تا پی کردن مرکبش دست از مبارزه برنمیداریم

نوجوانان ما به خمینی و امام صدر و چمران و متوسلیان اقتدا میکنند و به جبهه نبرد مشتاقند و تا پرچم ظلم و استکبار اسرائیل را به زیر نکشند و قدس شریف را آزاد نکنند دست بردار نیستند و این وعده ی الهی است که

 »» ان الارض یرثها عبادی الصالحون ««

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۵
سید حمزه
کلیه حقوق این وبلاگ متعلق به [ احتلال ] می باشد ; ویرایش شده با توسط پلاک هفت